سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین حکمت، شناخت انسان به خویشتن و اندازه خود را نگاه داشتن است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 89 خرداد 4 , ساعت 8:50 عصر

حجه‌الاسلام ابوترابی:

از او و سربازانش خواستم که این خبر، در ارودگاه منتشر نشود؛ چون ممکن است اثرات منفی به بار آورد. آمدم و کم‌کم به برادران گفتم: “ حضرت امام کسالت دارند و شما بروید دعا کنید! ”با اعلام خبر بیماری حضرت امام، غم واندوه همه‌ی اردوگاه را فرا گرفت و در آسایشگاه ما برنامه‌ی دعای توسل برگزار شد. دعا که تمام شد، یکی از برادران 19 ساله‌ی ما به نام “علی” اهل شوش، با گریه پیش من آمد و گفت: “ ابوترابی! چرا ما یتیم شدیم به ما نمی‌گویی؟” من حرف او را انکار کردم و گفتم : “ این چه حرفی است که می‌زنی؟” دوباره اصرار کرد و من هم انکار نمودم. او گفت: “ابوترابی! پس شما بی‌خبر هستی؟”به او گفتم: “موضوع از چه قرار است؟” علی حرف خود را این‌گونه ادامه داد: “در حالی که مشغول دعای توسل بودیم، خوابم برد. ناگهان در عالم رؤیا، خودم را به همراه دیگر دوستان، در آسمانها دیدم. دیدم که آسمانها را چراغانی کرده‌اند و همه جا را زینت داده‌اند و پیامبران و امامان و اولیای خدا، همه صف کشیده‌اند. ناگهان این ندا بلند شد که: “السلام علیک یا روح‌الله”. من متوجه شدم که حضرت امام از دنیا رحلت فرموده‌اند. در همین حال، گریه اسرا بلند شد. حضرت فاطمه زهرا (س) از میان آن جمع با شکوه تشریف آوردند نزد اسرا و فرمودند:“ ما هم می‌خواستیم که امام شما را بیشتر روی زمین نگه داریم؛ ولی تقدیر پروردگار بر این قرار گرفت ” باز گریه اسرا بلند شد و حضرت زهرا (س) فرمودند: “ شما بیتابی نکنید! اگر شما صبر و وفاداری‌تان را بیشتر حفظ کنید، سرانجام، شما هم نزد امامتان جای خواهید گرفت.” “علی” در حالی این خواب را دیده بود که هیچ اطلاعی از رحلت امام نداشت. یاد حضرت امام، در روحیه‌ی برادران، اثری بسیار مثبت و سازنده داشت تا جایی که ارزشهای والایی که ایشان با تمام وجودشان لمس کرده بودند، به برادران ما هم سرایت کرد و آنها توانستند روحیه معنوی خود را حفظ کنند و همچون کوه، استوار و مقاوم در مقابل دشمن بایستند.

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>