سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح
بازرسان قبر  

 

« پرسش قبر » از مهم‏ترین موضوعات این مبحث است که در بسیاری از روایات این باب، از آن سخن رفته است و در اهمیت این موضوع همین نکته بس که انکار کننده آن، شیعه اهل بیت (علیهم السّلام) نیست.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هر که سه چیز را انکار کند، شیعه ما نیست:
? – معراج ، ? - پرسش قبر ، ? – شفاعت ». (?)
از روایات استفاده می‏شود که پرسشهای قبر را دو فرشته به نامهای نکیر و منکر انجام می‏دهند:
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «خداوند تعالی، دو فرشته به نامهای نکیر و منکر، جهت پرسش به قبر می‏فرستد». (?)
از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسیدند: سیمای فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «بسیار تندخو و زشتند؛ صدایشان همچو رعد غرّان و چشمانشان چون برق تابان است.
موهایشان (به گونه‏ای بلند است که از پشتشان آویزان و) به روی زمین کشیده می‏شود؛ دندانهایشان (به گونه‏ای تیز است که وقتی آنها) را در زمین فرو کنند، گودالی پدیدار شود». (?)
امام کاظم(علیه السّلام) فرمود: «هنگام ورود مؤمن به قبر، بازرسان قبر(با احترام) او را نشانند و سؤالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نیکی شنوند) قبرش را تا چشم کار می‏کند، بگشایند و از طعامهای بهشتی برایش (ارمغان) آورند». (?)
حال این سؤال به ذهن می‏رسد که آیا سیمای فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نیکان و بدان یکسان است یا تفاوت دارد؟
برای پاسخ به این سؤال، به نکاتی چند اشاره می‏شود:
الف - بازرسان قبر با این سیمای وحشتناک و هراسنده، فقط به سراغ بدکاران می‏آیند و این دیدار نامیمون سزای کمی از گناهان بزرگ آنهاست.
ب - سیمای بازرسان قبر نسبت به نیکوکاران بسیار زیبا و برخورد آنها همراه با مهربانی و محبت است.
ج - در برخی اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدکاران «نکیر و منکر» و نسبت به نیکوکاران «بشیر و مبشر» نامیده شده‏اند. (?)
«نکیر و منکر» را بدین سبب نام نهاده‏اند که از منکران خدا، پیامبر، امام و... همچنین از انجام دهندگان منکرات و زشتی‏ها سؤال می‏کنند.
«بشیر و مبشر» را از این رو که بشارت دهنده و مژده آور برای اهل ایمان و نیکوکاران هستند، بدین اسم نام نهاده‏اند.
شایان ذکر است که گاهی از فرشتگان بشارت نیز، تعبیر به «نکیر و منکر» می‏شود.


آزمونی سخت

در برزخ از مسائل کلی(اعمال و عقاید) پرسیده می‏شود و رسیدگی به مسائل دیگر، به قیامت واگذار می‏گردد:
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «از خدا، پیامبر، دین و امام پرسیده می‏شود». (?)
امام سجاد(علیه السّلام) فرمود: «دریغا! ای فرزند آدم! غافلی؛ اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ، شتابان سراغت می‏آید؛ تو را در می‏یابد؛ آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهی رفت و فرشتگان پرسش برای آزمونی سخت، نزدت می‏آیند و درباره پروردگار، پیامبر، دین، کتاب و امام از تو می‏پرسند. سپس از شمار عمر و چگونگی گذراندن آن و بعد، از به‏دست آوردن مال و چگونگی صرف آن خواهند پرسید». (?)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «در قبر از پنج چیز(دیگر، نیز) پرسیده می‏شود:
?-نماز، ?-زکات، ?-حج، ?-روزه، ?-دوستی اهل بیت(ع)». (?)
بنابراین، مهم‏ترین سؤالات قبر -تا آنجا که ما یافتیم- به شرح زیر است:
? - معبودت که او را پرستش می‏کردی، چه کسی بود؟
? - پیامبرت که بود؟
? - کتابش چه نام داشت؟
? - امامی که فرمانش را می‏بردی، چه کسی بود؟
? - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردی؟
? - مالت را از کجا آورده و در چه راهی صرف نمودی؟
? - آیا نمازت را بدرستی انجام دادی؟
? - زکات و خمس مالت را پرداختی؟
? - از عهده حج واجبت به نیکی برآمدی؟
?? - روزه‏های واجبت را به جا آوردی؟
?? - آیا نسبت به اهل‏بیت(ع) محبت داشتی؟
غیر از موارد یاد شده، در روایتی آمده است: از دوستان شخص نیز سؤال می‏کنند و چنین پرسند: با که دوست بودی؟ (?)
پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکی از عهده این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر می‏گذارند؛ اما کسانی که در دنیا با کوله‏باری از گناه، راهی آن سرا شوند، در برابر آزمونی بسیار سخت قرار دارند. وقتی در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین وهولناک روبه‏رو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد.
به برخی از اشخاص در هنگام پاسخ، لکنت زبان دست می‏دهد.
برخی گویند: در دنیا می‏گفتند: خدایی هست، پیامبری هست؛ ولی ما انکار می‏کردیم.
گروهی ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر، شمایید.
پس از آن، فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین بر سرشان کوبند؛ طوری که از قبرهایشان آتش زبانه کشد!
شایان ذکر است که میزان پاسخگویی و مجازات، به میزان کردار شخص بستگی دارد. بنابراین -چنانکه در گفتار بعدی نیز خواهیم گفت- مجازات همگان یکسان نیست.
علم خدا و پرسش فرشتگان‏ (??)
چرا در قبر پرسش می‏شود؟ مگر خدا از کردار همه انسانها آگاه نیست؟
شکی نیست که پروردگار بی‏همتا بر تمام کردارهای آشکار و پنهانی همگان آگاه‏ (??) و از رگ گردن به انسانها نزدیک‏تر است‏ (??) و از اندیشه‏های نفسانی نیز کاملاً آگاهی دارد. (??)
چون فهم این مطلب قدری دقیق است، با بیان مثالی آن را توضیح می‏دهیم: آموزگاری، پس از یک سال تدریس، همه شاگردان کلاس خود را می‏شناسد؛ یا می‏تواند بدون امتحان، عده‏ای را قبول و برخی دیگر را مردود کند؟
تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان می‏دهیم:
? - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر می‏شود واگر امتحان نباشد، حتی دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمی‏کنند.
? - درست پاسخ دادن به سؤالات لذت‏آور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمی‏شود.
? - بد پاسخ دادن به سؤالات رنج‏آور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمی‏شود.
? - با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هر کس مشخص می‏گردد و بدون امتحان، مشخص نمی‏شود.
? - با امتحان گرفتن، هیچکس مدعی از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشتری هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد.
بنابراین، نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار می‏کند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج می‏برند. درجه و امتیاز هر کس برای خودش مشخص می‏شود و همه شاهد عدالت الهی خواهند بود و هیچکس مدعی مرتبه برتر نخواهد شد.

متوسّطان ؛ مُستضعفان

از برخی روایات استفاده می‏شود که تنها نیکان و بدان محض، مورد سؤال و پرسش قرار می‏گیرند:
امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «در قبر پرسش نمی‏شود، مگر از کسانی که دارای ایمان یا کفر محض هستند». (??)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «فقط از کسانی که دارای ایمان و کفر محض هستند، سؤال می‏شود و دیگران به حال خود رها می‏گردند». (??)
بنابراین، از غیر نیکان و بدان محض -که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر می‏گردد- پرسش نمی‏شود.
علامه مجلسی؛ در این‏باره می‏گوید: «از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند، سؤال نمی‏شود.» (??)
«متوسطان» کسانی هستند که توانایی ادای تکالیف خود را ندارند(مانند: ابلهان، دیوانگان و کودکان).
«مستضعفان» کسانی هستند که زیر سلطه فرهنگی قرار گرفته، لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند(مانند: کسانی که در محیط کفر زندگی می‏کنند و دسترسی به جایی ندارند و ندای حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است).
بنابراین، آن دسته از مستضعفان که دسترسی به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند، از عذاب جهان برزخی استثنا نشده‏اند. آیه زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد:
(اِنَّ الَّذینَ تَوفّاهُم الْمَلائکهُ ظالمِی اَنْفُسِهِم قالوا فیمَ کنتمْ قالوا کُنّا مُستضْعَفین فِی الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَکُنْ اَرضُ اللَّهِ واسِعهً فَتُهاجِروا فیها فَاولئکَ مَأَویهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصیراً) (??)
پس از مرگ، فرشتگان به انسانهای بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین می‏کردید؟
گویند: ما، در زمین، مستضعف و ناتوان بودیم.
فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادی هجرت کنید؟
پس، جایگاه اینان، جهنم است که بسیار بد جایگاهی است.
دنباله آیه فوق، درباره مستضعفینی که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست، چنین می‏گوید:
(اِلّا الْمُستَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان لایَسْتَطیعُون حِیلَهً و لایَهْتَدُونَ سَبیلاً فأولئکَ عَسَی اللَّهُ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَکانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً) (??)
آن گروه از مردان، زنان و کودکان مستضعفی که گریز و چاره‏ای برایشان میسر نبود و راهی به نجات خود نمی‏یافتند، امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را می‏بخشد.

معصومان؛ مُقرَّبان

گروهی از نیکان نیز که دارای ایمان و تقوای والایی هستند، مورد سؤال و جواب قبر واقع نمی‏شوند. این عده از انسانهای برتر -که از آنها به معصومان و مقربان تعبیر می‏شود- عبارتند از:
الف - پیامبران و امامان(ع).
ب - دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا(مجاهدان و شهیدان).
بنا به دلایل زیر از پیامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:
? - آنان از برترین درجه ایمان و بالاترین مرتبه تقوا برخوردارند -تا جایی که از گناه و اشتباه به دور هستند- از این رو، خلافی انجام نمی‏دهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.
? - آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان -علاوه بر اینکه بیهوده به نظر می‏رسد- گستاخی به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانیت است.
? - آنان از پیش، امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس داده‏اند -که شایستگی به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند- از این رو، امتحان دوباره درباره آنان بی‏مورد است.
? - از طرفی دور از عقل است که از پیامبران و امامان پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه دینداری برای انسانها هستند، بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافته‏اند، بپرسند: خدایت کیست؟
غیر از معصومان عده‏ای دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به «مقربان» تعبیر می‏شود:
قال رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَهِ النَّبُوّهِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْجِهادِ» (??)
مقرب‏ترین انسانها به درجه پیامبری، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا.
بیشترِ دلایلی که در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد، نسبت به دانشمندان پارسای امت اسلامی نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا می‏باشند و چون در دوران ختم نبوت(پایان پیامبری) قرار دارند، تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست، به گونه‏ای که مقام برخی از دانشمندان پارسای این امت از مقام پیامبران بنی‏اسرائیل نیز برتر است.
به چند حدیث نبوی درباره مقام بزرگ علمای صالح بنگرید:
«دانشمندان، چراغهای زمین، جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند». (??)
«مرکّب قلم دانشمندان، در روز قیامت بر خون شهیدان برتری دارد». (??)
«مقام عالِم، از پیامبر یک درجه کمتر و از شهید یک درجه برتر است». (??)
پس از دانشمندان پارسا، شهیدان و مجاهدان، برترین مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند.
به چند حدیث نبوی در این‏باره توجه فرمایید:
«مجاهدی که به پیشواز دشمن رود (و در این مسیر، چنان) استقامت ورزد تا کشته شود یا پیروز، پرسش قبر از او برداشته می‏شود». (??)
پرسیده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟
فرمود: «شهید در زیر برق شمشیری که بالای سرش بود، آزمایش خود را پس داده (و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است) و همین او را بس است!». (??)
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «شهید، هفت خصلت دارد:
? - با چکیدن نخستین قطره خونش، گناهان او بخشیده و آمرزیده می‏شود.
? - چون بر زمین غلطید، دو ماهروی بهشتی سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهره‏اش زدوده و بدوآفرین و خوشامد گویند.
? - جامه‏اش از تن برآورند و لباسهای زیبای بهشتی بر او پوشند.
? - فرشتگان بهشتی نزدش آیند و گلبارانش کنند.
? - جایگاه او را در بهشت، نشانش دهند.
? - او را به بهشت برند و گویند: هر کجا(و نزد هر کس) می‏خواهی، برو!
? - (مهم‏ترین خصلت او این است که) شهید نظر می‏کند به وجه‏اللَّه. (??)
امام خمینی(رحمت الله علیه) در سخنرانی ????/??/?? راجع به این حدیث چنین فرمود:
«... درباره شهید و فضل شهادت آن قدر از اولیای اسلام، روایات وارد شده که انسان متحیر می‏شود!
در روایتی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که: شهید هفت خصلت دارد: اولین قطره خونش که به زمین ریزد، تمام گناهانش آمرزیده می‏شود؛ و مهم‏تر، آخرین خصلت اوست: شهید نظر می‏کند به وجه‏اللَّه. شاید، نکته این باشد که حجابهای بین ما و حق تعالی، منتهی به حجاب خود انسان می‏شود. انسان خودش حجاب بزرگی است. اگر کسی این حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبینی) را شکسته و تقدیم کرده است.
او، برای خدا، جهاد و دفاع کرده و برای کشور خدا و آیین الهی هر چه داشته، در طبق اِخلاص گذاشته و تقدیم کرده است.
وقتی این حجاب برداشته شد، در عوض، خدای(تبارک و تعالی) بر آنها تجلی می‏کند -چنانکه بر انبیا تجلی کرد- آنان همانند پیامبران، همه چیز را در راه خدا می‏خواهند و خودی نمی‏بینند و در مقابل حق‏تعالی، برای خودشان، شخصیتی قائل نیستند... .
این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوه‏ای را که حق‏تعالی بر انبیا می‏کند، بر شهدا هم می‏نماید. شهید هم یَنْظُر اِلی وَجْه‏اللَّه؛ زیرا همانطور که انبیا حجابها را شکسته بودند، آنها نیز حجابها را شکسته و آخر منزلی که برای انبیا هست، شهدا نیز بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می‏رسند». (??)
البته بعید نیست که دیگر پیروان راستین خط ولایت و امامت نیز در قبر مورد بازخواست قرار نگیرند و لطف و رحمت الهی نصیب آنان نیز شود.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: « هر کس از شما در مسیر ما باشد و بمیرد؛ شهید است ».
سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟
فرمود: « آری. اگر در بستر هم بمیرد، نزد خدا زنده است و روزی داده ‏می‏شوند ». (??)

پی نوشت :


? . « بحار الانوار »، ج‏?، ص‏???:
« من أنکر ثلاثه اشیاء، فلیس من شیعتنا: المعراج، و المسأله فی القبر، و الشفاعه ».
? . «مدرک پیشین»، ص‏???:
« إن للَّه تعالی ملکین؛ یقال لهما: منکر و نکیر؛ ینزلان علی المیت، فیسألانه...».
? . «مدرک پیشین»، ص ??? - ???:
«ملکان فظّان غلیظان؛ اصواتهما کالرعد القاصف، و ابصارهما کالبرق الخاطف! یطئان فی أشعارهما، و یحفران بأنیابهما! فیسألانک».
? . «مدرک پیشین»، ص‏???:
« فإذا اُدخل (المؤمن) قبره، أتاه منکر و نکیر؛ فیقعدانه و یقولان له: ... فیفسحان له فی قبره مدّ بصره؛ ویأتیانه بالطعام من الجنه...».
? . « اقبال »، ص‏???. « بحار »، ج‏??، ص‏???:
(به نقلِ « مصباح المنیر »، آیهاللَّه علی مشکینی، ص‏???، انتشارات یاسر):
«و أمتنی مسرورا و مغفورا، و تولّ أنت نجاتی من البرزخ، و أدرعنی منکراً و نکیرا و أرِعینی مبشرا و بشیرا؛ واجعل لی إلی رضوانک و جنانک مصیرا، و عیشا قریرا، و ملکا کبیرا؛ وصل علی محمد و آله کثیرا». بارالها! مرا شاد و آمرزیده بمیران؛ رهایی مرا از گفت و گوی برزخ عهده‏دار شو؛ منکر و نکیر را از من بازگردان؛ بشیر و مبشر را به من بنمایان؛ مرا به سوی خشنودی و بهشت خود راهی بگشای؛ حیاتی باکمال مطلوب که مایه روشنی چشم باشد، عطا کن؛ و بر محمد و خاندانش درود بی‏اندازه نثار فرمای. (خواندن این دعا، در هر روز از ماه رجب، بسیار سفارش شده‏است).
? . «بحار الانوار»، ج‏?، ص‏???:
«... یسألانه: عن ربه و نبیه و دینه و امامه».
? . « امالی الصدوق »، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏??? - ???. « لئالی الاخبار »، ج‏?، ص‏???:
«ابن آدم! إن أجلک أسرع شی‏ء إلیک،... أول ما یسألانک عن ربک الذی کنت تعبده، و عن نبیک الذی أرسل إلیک، و عن دینک الذی کنت تدین به، و عن کتابک الذی کنت تتلوه، و عن إمامک الذی کنت تتولاه؛ ثم عن عمرک فیما أفنیته؟ ومالک من أین اکتسبته و فیما اتلفته؟».
? . « الکافی »، ج‏?، ص‏???. « بحار »، ج‏?، ص‏??? - ???:
« یسأل المیت فی قبره عن خمس: عن صلاته و زکاته و حجه و صیامه و ولایته و إیانا أهل البیت ».
? . « بحار الانوار »، ج‏?، ص‏???.
?? . موضوع این بحث برگرفته از کتاب معاد شهید دستغیب است؛ ولی نظم، در عبارات و شیوه نگارش از نگارنده است.
?? . شوری (??) آیه ??: (انه بکل شی‏ء علیم).
?? . ق (??) آیه ??: (نحن اقرب الیه من حبل الورید).
?? . ق (??) آیه ??: (و نعلم ماتوسوس به نفسه).
?? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. (نقل از: «بحار»، ج‏?، ص‏???):
«إنما یسأل فی قبره من محض الایمان محضاً؛ اومحض الکفر محضاً...».
?? . «مدرک پیشین». « المحجه البیضاء »، ج‏?، ص‏???:
« لایسأل فی القبر إلا من محض الایمان محضاً؛ أومحض الکفر محضاً و الآخرون یلهون عنهم ».
?? . «بحار الانوار»، ج‏?، ص‏???:
« إنه لایسأل عن المستضعفین و المتوسطین بین الإیمان و الکفر ».
?? . نساء (?) آیه ??.
?? . نساء (?) آیه ?? - ??.
?? . «المحجه البیضاء»، ج‏?، ص‏??. «میزان الحکمه»، ج‏?، ص‏???.
?? . «کنزالعمال»، ج‏??، ص‏???، الهندی، مؤسسه الرساله. «میزان الحکمه»، ج‏?، ص‏???:
«العلماء مصابیح الارض، و خلفاء الانبیاء و ورثه الانبیاء».
?? . «مدرک پیشین»، ص‏???:
«یوزن یوم القیامه مداد العلماء و دم الشهداء؛ فیرجّح علیهم مداد العلماء علی دم الشهداء».
?? . «مجمع البیان»، ج‏?، ص‏???. «میزان الحکمه»، ج‏?، ص‏???:
«فضل العالم علی الشهید درجه... و فضل النبی علی العالم درجه».
?? - «کنز العمال»، ج‏?، ص‏???. (به نقلِ «میزان الحکمه»، ج‏?، ص‏???):
«من لقی العدو، فصبر حتی یقتل او یغلب؛ لم یفتن فی قبره».
?? . «مدرک پیشین»، ص‏???:
ما بالُ المؤمنین یفتنون فی قبورهم إلا الشهید!؟
فقال رسول اللَّه: «کفی ببارقه السیوف علی رأسه فتنه».
?? . «وسایل الشیعه»، الشیخ الحر العاملی، ج‏??، ص‏??، داراحیاهء التراث العربی:
قال رسول اللَّه: «للشهید سبع خصال من اللَّه: الأوّلُ: قطره من دمه، مغفور له کل ذنب. و الثانیه: یقع رأسه فی حجر زوجتیه من الحورالعین؛ و تمسحان الغبار عن وجهه؛ و تقولان: مرحبابک؛ و یقول هو مثل ذلک لهما.
و الثالثه: یکسی من کسوه الجنَّه. و الرابعه: تبتدره خزنه الجنه بکل ریح طیّبه أیّهم یأخذه معه. و الخامسه: ان یری منزله. و السادسه: یقال لروحه اسرح فی الجنه حیث شئت. و السابعه: ان ینظر فی وجه اللَّه و إنها لراحه لکل نبی و شهید».
?? . «صحیفه نور»، ج‏??، ص‏??? - ???، وزارت ارشاد اسلامی.
?? . «المحاسن»، خالدالبرقی، ص‏???، دارالکتب الاسلامیه. «بحار»، ج‏?، ص‏???. «لئالی الاخبار»، ج‏?، ص‏???: «یا ابامحمد! إن المیت منکم علی هذا الامر شهید!» قلت: و إن مات علی فراشه؟ قال: «و إن مات علی فراشه، حی عند ربه یرزقون».


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

ترسیمی از حیات برزخی 


تشبیه حیات برزخی

مطالبی که در این سطور - از زبان اولیای دین- می‏نگاریم، بیانگر شمه‏ای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است.
در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب می‏کنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهره‏ای - هر چند ناقص - از حیات برزخی باشیم.
عالم و دانشمند ربانی، مرحوم « فیض کاشانی » (متوفی‏????ه. ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « الْمُحجَّهُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْإحیاء » در این باره چنین می‏نویسد:
«دنیا، همچون زندان تاریکی است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گسترده‏ای است که انواع درختان سر به فلک‏کشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند». (?)
پیامبر گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تعبیری بسیار زیبا و دقیق -به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:
«مِثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر (چنان به آن خوگرفته است که گویی عالمی برتر و با صفاتر از آن نیست).از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختی، همراه با ترس و گریه ، دل از آن مکان می‏کند.
پس از اندکی که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد.
مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد». (?)
ثواب و عذاب «عالم برزخ» را نیز می‏توان به پاداش و کیفر «عالم رؤیا» تشبیه کرد. انسان ، در خواب، اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و... را انجام می‏دهد و این کارها به وسیله قالبی غیر از قالب مادی صورت می‏پذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادی در بستر خفته است. (?)
در حدیث آمده است:
«هنگام خواب ، قالب مادی باقی می‏ماند و آنچه از انسان خارج می‏شود ، قالب برزخی اوست». (?)
طبق نظر فلاسفه الهی (از جمله ملاصدرا) انسان، دارای دو قالب و کالبد است:
? - قالب مادی (چهره ظاهری و بیرونی).
? - قالب مثالی (چهره باطنی و درونی).

قالب مثالی چیست؟

چنانکه بیان شد، روح انسان همواره باقی است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه که از انسان جدا می‏شود، قالب مادی اوست و روح در عالم برزخی به واسطه قالب مثالی -که با آن جهان، سنخیت دارد- سیر خود را ادامه می‏دهد.
مرحوم «فیض کاشانی» در این‏باره چنین می‏نویسد:
روح به واسطه مرگ، تغییر نمی‏کند؛ بلکه قالب مادی و اعضای ظاهری بدن دگرگون می‏شود. روح پس از مرگ باقی است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونی و مثالی) درک می‏کند.
قالب درونی و مثالی از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالی) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (?)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالی را نسبت به قالب مادی بیان می‏کنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسان‏تر گردد:
مثال اول: سوار کاری را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگری را بر می‏گزیند.
مثال دوم: شخصی جامه‏ای به تن دارد، پس از مدتی که کهنه و فرسوده شد، جامه‏ای دیگر می‏پوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادی را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار می‏گذارد و سوار بر اسبی تازه‏نفس می‏شود و جامه‏ای نو به تن می‏کند که از آن به قالب مثالی(بدن مثالی، قالب درونی و بدن برزخی) تعبیر می‏شود.
علامه مجلسی(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالی را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (?) یعنی، همانگونه که جن و ملائکه از قالبی لطیف(حتی لطیف‏تر از هوا) برخوردارند، قالب مثالی انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
برای تبیین سیمایی روشن‏تر از قالب مثالی، روایاتی را در این‏باره یادآور می‏شویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که می‏گویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهای سبز رنگ قرار دارد؟»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایی همانند دنیاشان قرار می‏گیرند». (?)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامی که خداوند، مؤمنی را قبض روح کند او را در قالبی همانند دنیا قرار می‏دهد که با آن می‏خورد، می‏آشامد و اگر تازه وارد آشنایی بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، می‏شناسد». (?)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهای بهشتی برخوردارند و کسانی که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را می‏شناسند و هنگامی که تازه‏واردی از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشواری را پیموده است.
(پس از اینکه قدری استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: های! های! هلاک شد». (?)

پاداش و کیفر حقیقی

عالم مِثال (برزخ)، برزخی است میان موجودات مادی دنیا و موجودات مُجرّد آخرت؛ یعنی، مانند این عالم مادی نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمی‏باشد و برخی از لوازم ماده (همچون شکل و عرض فعلی) را داراست.
از اینکه گفته می‏شود «برزخ ماده ندارد»، برخی می‏پندارند که پاداش و کیفر جهان برزخی، وَهم و خیالی بیش نیست و هیچگونه وجود خارجی ندارد! این پندار هم فی‏نفسه باطل است و هم انحرافی است در درک مقصود. (??)
علی ایّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهای پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقی و واقعی بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشتری بیان می‏دارد، اشاره می‏کنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانه‏های بهشتی زندگی می‏کنند، از طعامهای بهشتی می‏خورند و از شربتهای آن می‏آشامند». (??)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «دری از آتش جهنم به روی مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (??)
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب می‏شوند». (??)

ارتباط با ارواح

از جمله مسائلی که در بحث «حیات برزخی» مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامی است، گفت و گو و ارتباط با ارواح است.
روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور می‏شویم:
«در جنگ بدر (نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزی و سرافرازی سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهی انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار (ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و...) فرمود:
ای کفار! شما همسایگان خوبی برای پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده پروردگارم را حق یافتم. (شما چطور؟).
عمربن خطاب که سخنان پیامبر را می‏شنید به آن حضرت اعتراض کرد: (اینها بدنهایی مرده و بی‏جانند) چگونه با آنان سخن می‏گویید؟
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستی؛ آنان می‏شنوند؛ ولی توانایی پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روی برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می‏کوبند». (??)

جهان بیداری

از روایات استفاده می‏شود که برزخیان به اندازه مقام و منزلت خویش از دنیا دیدن می‏کنند:
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «انسانهای برزخی، در شکل پرنده‏ای لطیف به دیوار خانه‏هایشان فرود می‏آیند. اگر کردار نیکی از خانواده‏هایشان ببینند، خوشحال می‏شوند و اگر کردار بدی از خانواده‏هایشان سرزند؛ اندوهگین می‏گردند». (??)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «وقتی مؤمن به دیدار خانواده‏اش می‏آید، آنچه که او را خوش آید، می‏بیند و کارهای ناپسند از او پوشیده می‏گردد؛ امّا وقتی کافر به دیدار خانواده‏اش می‏رود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان می‏شود و کارهای پسندیده از او پوشیده می‏گردد». (??)
از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال شد: مؤمن چه مدت یکبار به دیدار خانواده‏اش می‏رود؟
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «به قدر مرتبه و درجه خود به دیدار خانواده‏هایشان می‏روند».
سؤال شد: چه هنگام؟
حضرت فرمود: «هنگام ظهر که آفتاب از بلندی زدوده می‏شود».
سؤال شد: در چه شکل؟
فرمود: «به شکل گنجشک یا کوچک‏تر از آن!». (??)
یادآوری می‏شود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالی (شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا ، دیده نمی‏شوند. (??)

حکایتی پندآمیز

در پایان این گفتار، با ذکر حکایتی به ترسیم سیمای روشن‏تری از این جهان می‏پردازیم. ماجرای زیر را از کتاب «خزائن» مرحوم علامه نراقی(رحمت الله علیه) بیان می‏کنیم. ایشان این حکایت را از زبان یاری صدیق و دوستی مورد اعتماد
چنین بازگو می‏نماید:
«در ایام جوانی با پدرم و جمعی از دوستان، هنگام عید نوروز، دید و بازدید می‏کردیم. برای دیدار یکی از آشنایان به طرف خانه‏اش - که نزدیک قبرستان بود- رفتیم. گفتند: خانه نیست.
یکی از همراهان، پیشنهاد کرد که برای رفع خستگی و زیارت اهل قبور، سری به قبرستان بزنیم. وقتی به آنجا رسیدیم، یکی از رفقا به شوخی رو به قبری کرد و گفت: ای صاحب قبر! در این روز عید به دیدار تو آمدیم؛ از ما پذیرایی نمی‏کنی؟
ندایی برخاست که هفته دیگر همه میهمان من هستید!
همگی شگفت ‏زده شدیم و گمان بردیم که تا هفته آینده بیشتر زنده نیستیم. به سروسامان دادن کارهای خود پرداختیم؛ امّا در روز موعود از مرگ خبری نشد. با هم به سر همان قبر رفتیم؛ گفتیم: شاید منظور چیزی غیر از مردن بوده است.
یکی از ما گفت: ای صاحب قبر! به وعده خود وفا کن. صدایی آمد: بفرمایید! ناگهان، باغی در نهایت طروات و صفا، درختان سر به فلک کشیده، انواع میوه‏ها ، نهرهای جاری و مرغان خوش الحان، نمایان گشت!
در وسط باغ به عمارت با شکوهی رسیدیم که شخصی در نهایت زیبایی آنجا نشسته و جمعی ماهرو، کمر خدمت او به میان بسته؛ چون ما را دید، از جا برخاست و خوش آمد گفت و از اینکه هفته گذشته مجاز به پذیرایی نبود، پوزش خواست.
پس از ساعتی که با طعامها و شربتهای گوارای آن سامان از ما پذیرایی شد، تا بیرون باغ بدرقه‏ مان کرد.
پدرم در هنگام خداحافظی از او پرسید: شما کیستی که از چنین دستگاه گسترده‏ای بهره‏مندی؟
فرمود: من کاسب فلان محله هستم و به دو سبب بدین مقام دست یافتم: هرگز در کسبم کم‏ فروشی نکردم و دیگر هیچگاه نماز اول وقت را ترک نگفتم». (??)

پی نوشت :


? . «المحجه البیضاء»، ج‏?، ص‏???:
«...یکون الدنیا بالاضافه الیه کالسجن و المضیق و یکون مثاله کالمحبوس فی بیت مظلم، فتح له باب الی بستان واسع الاکناف، لایبلغ طرفه اقصاه، فیه انواع الاشجار و الازهار و الثمار فلایشتهی العود الی السجن المظلم».
? . «المحجه البیضاء»، ج‏?، ص‏???:
قال رسول اللَّه(ص): «ان مثل المؤمن فی الدنیا کمثل الْبجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بکی علی مخرجه؛ حتی اذا رأی الضوء یحب ان یرجع الی بطن امه؛ فکذلک المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضی الی ربه، لم یحب ان یرجع الی الدنیا، کما لایحب الجنین ان یرجع الی مکانه».
? . برای توضیح بیشتر، به گفتار دوم، مبحث«اصالت روح» مراجعه شود.
? . «بحار»، ج‏??، ص‏??. «میزان الحکمه»، ج‏? ،ص‏??:
روی عن ابی الحسن(ع) یقول: «ان المرء اذا نام، فان روح الحیوان باقیه فی البدن؛ والذی یخرج منه روح العقل...».
? . «المحجه البیضاء»، ج‏?، ص‏???:
«و هذا نص صریح فی ان العقل لایتغیر بالموت؛ انما یتغیر البدن و الاعضاء فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالالام واللذات کما کان فی حیاته لایتغیر من عقله شی‏ء، و لیس العقل المدرک هذه الاعضاء بل هوشی‏ء باطن لیس له طول و لاعرض...».
? . «بحار»، ج‏?، ص‏???:
«ثم تتعلق الروح بالاجساد المثالیه اللطیفه الشبیهه بأجسام الجن و الملائکه».
? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???. «المحجه البیضاء»، ج‏?، ص‏???:
«عن ابی ولّادالحنّاط، عن ابی عبداللَّه(ع)، قلت له: جعلت فداک یروون انَّ ارواح المؤمنین فی حواصل طیور خضر حول العرش!
فقال(ع): «لا. المؤمن اکرم علی اللَّه من أن یجعل روحه فی حوصله طیر؛ لکن فی أبدان کأبدانهم».
? . «لئالی الاخبار»، الشیخ محمد نبی التویسرکانی، ج‏?، ص‏???، مکتبه المحمدیه:
«فاذا قبضه‏اللَّه (عزوجل)، صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا، فیأکلون و یشربون؛ فاذا قدم علیهم القادم؛ عرفوه بتلک الصوره التی کانت فی الدنیا».
? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???:
«ان ارواح المؤمنین فی صفه الاجساد فی شجره فی الجنه؛ تعارف و تسائل. فاذا قدمت الروح علی الارواح، تقول: دعوها، فانها قد افلتت من هول عظیم. ثم یسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟
فإن قالت لهم: ترکته حیاً؛ ارتجوه، و إن قالت لهم: قدهلک؛ قالوا: قد هوی، هوی!».
?? . برگرفته از: «حیات پس از مرگ» ص ?? -??، علامه طباطبایی (دفتر انتشارات اسلامی).
?? . «کافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???:
« (ان ارواح المؤمنین) لفی حجرات فی الجنه. یأکلون من طعامها و یشربون من شرابها».
?? . «امالی الصدوق»، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???:
«... یفتحان له باباً إلی النار و وینزلان الیه الحمیم من جهنم».
?? . «الکافی»، ج‏? ص‏??? - «بحار»، ج‏? ص‏???:
«عن ابی بصیر، عن ابی عبداللَّه(ع)، قال: سألته عن ارواح المشرکین. فقال(ع): «فی النار یعذبون،...».
?? . «بحار الانوار»، ج‏?، ص‏??? - ???.
«سخن گفتن پیامبر گرامی با سران کفار قریش، از مسلمات تاریخ و حدیث است؛ از میان محدثان گروهی آن را نقل کرده‏اند که به برخی اشاره می‏کنیم:
الف - «صحیح بخاری»، ج‏?، ص‏??، ?? و ??? (در سرگذشت جنگ بدر).
ب - «صحیح مسلم»، ج‏?، ص‏?? (کتاب جنت).
ج - «سنن نسایی»، ج‏?، ص‏?? و ??.
د - «مسند امام احمد»، ج‏?، ص‏???.
ه - «سیره ابن هشام»، ج‏?، ص‏???.
و - «مغزی واحدی»، ج‏?، (غزوه بدر).
ز - «بحار الانوار»، ج‏??، ص‏???.
و... (نقل از: «اصالت روح از نظر قرآن»، ص‏???)
?? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???:
«(یأتی المیت) فی صوره طائر لطیف؛ یسقط علی جدرهم، و یشرف علیهم؛ فإن رآهم بخیر؛ فرح، و إن رآهم بشر و حاجه حزن واغتم».
?? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???. «لئالی الاخبار»، ج‏?، ص‏???:
«ان المؤمن لیزورأهله؛ فیری مایحب و یستر عنه مایکره. و إن الکافر لیزور أهله؛ فیری مایکره و یستر عنه مایحب...».
?? . «الکافی»، ج‏?، ص‏???. «بحار»، ج‏?، ص‏???:
- یزور المؤمن اهله؟ قال(ع): «نعم».
- فی کم؟ قال: «علی قدر فضائلهم منهم من یزور فی یوم و...».
- فی ای ساعه؟ قال: «عند زوال الشمس».
- فی ای صوره؟ قال: فی صوره العصفور، أو أصغر من ذلک!».
?? . البته گاهی که مصلحتی یا پند و عبرتی برای اهل دنیا در کار باشد (مانند اجسام جن و ملائکه که بعضی مواقع به اذن خدا ظاهر می‏شوند) چهره برزخیان نیز آشکار می‏گردد.
?? . «خزائن»، ملا احمد نراقی، (به نقلِ «معاد»، ص‏?? - ??).


پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 3:34 صبح

 


چراغی برای روشنی قبر
چراغی برای روشنی قبر

مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است . مرگ یعنی آغاز سفر از این دنیا به سرای آخرت،
بعد از مرگ، انسان را به جایی منتقل می کنند که نامش ‍ قبر است، و قبر منزل موقتی مردگان می باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانی - در اثر اعمال و افکاری که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهای عالم قبر و برزخ شروع می شود، تاریکی و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمی، باید خود را برای چنین سفری آماده سازد و از حالا به فکر سختی‌های راه طولانی خود باشد. و اینجاست که نماز - این باشکوهترین عمل عبادی الهی - به یاری انسان می شتابد و از او در بحرانی ترین و طوفانی ترین لحظات، دستگیری می‌نماید، چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهای پنجگانه‌اش باشد، من از مادر به او مهربانتر می باشم . (?)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاه و یلقنه شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فی تلک الحاله العظیمه (?)
در تاریکی شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانی که بر نمازش ‍ محافظت داشته دفع می‌کند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین می‌کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: الصلاه شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فی قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (?)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بستری نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر می‌باشد.
سعید بن جناح می‌گوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالی شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فی قبره" (?) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جای آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاه و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاه من النار" (?)
بنده‌ای نیست که به وقتهای نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتی و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایی از آتش را برایش ضمانت می‌نمایم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فی القبر (?) نماز شب، چراغی است برای صاحبش در قبر.
خداوند به یکی از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فی ظلمه اللیل، اجعل قبرک روضه من ریاض الجنه" تیرگی شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغی از باغهای بهشت قرار دهم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادی کل یوم بخمس ‍ کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الیّ کنزا، انا بیت الظلمه فاحملوا الیّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در می دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیره‌ای برای خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکی‌ام، چراغی در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاه اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانی، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... می باشد. (?)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بنده‌ای نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجای آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانی شود (?)
وقتی که جناب ابوذر غفاری (رحمت الله علیه) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمی که برای حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانی، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
ایها الناس ! منم جندب بن سکن غفاری، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوی من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
ای مردم ! هر گاه یکی از شما خواست به سفری برود، هر آینه زاد و توشه‌ای
برای خود بر می‌دارد - به آن اندازه که در سفر دارد - و چاره ای از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در این هنگام مردی برخاست و گفت: پس ما را راهنمایی کن ای ابوذر!
فرمود: ... "صل رکعتین فی سواد اللیل لوحشه القبور" (?) در تاریکی شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.


پی نوشت :


?- ثواب الاعمال ، ص ??، بحار، ج ?، ص ???.
?- وسائل الشیعه ، ج ?، ص ??، من الا یحضره الفقیه ، ج ?، ص ??.
?- بحار، ج ??، ص ??? خصال صدوق ، ج ?، ص ???.
?- ثواب الاعمال ، ص ??، بحار، ج ?، ص ???.
?- سفینه البحار، شیخ عباس قمی ، ج ?، ص ??.
?- الرساله العلیه ، ص ???.
?- نشان از بی نشانها، ص ???.
?- سفینه البحار، ج ?، ص ???.
?- بحار، ج ??، ص ???، منازل الاخره ، ص ?.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>