سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که بامدادى را دید و به شامگاهش نرسید ، و بسا کس که در آغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن نوحه کنانش گریستند و دریغ خوردند . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 89 خرداد 20 , ساعت 3:46 صبح

 

امام خامنه ای

 

 

روزی آیت الله حسن زاده آملی قدم زنان به طرف حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام می رفت در بین راه جوانی را منتظر تاکسی دیدند که به نظرشان آشنا بود. یک دفعه متوجه شد این جوان، آقازاده ی رهبر، آقا مصطفی است. ایشان آقا مصطفی را صدا زدند. آقا مصطفی با دیدن ایشان خود را سریع به ایشان رساندند. آیت الله حسن زاده آملی بعد از احوال پرسی از آقا مصطفی پرسیدند: تاکسی می گرفتید؟ گفتند: بله آقا. آیت الله با تعجب پرسیدند: مگر شما سرویس ندارید؟ گفتند: با همین ماشین های عمومی رفت و آمد می کنیم آیت الله گفتند: زمانی که شما و پدر بزرگوارتان این سیره را دارید، هیچ خطری نمی تواند به انقلاب آسیب برساند. [البته بنا بر مصالحی بعد از چندی مجبور شدند از سرویس دولتی استفاده کنند، تا از جهت امنیتی مشکلی بوجود نیاید.]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>