نسل من ـ عمر بن خطاب در روز اول خلافتش به منبر رفت و گفت:
بخدا قسم دوازده فضیلت به علی بن ابیطالب (ع) داده شد که یکی از آنها برای من نیست و نه از برای احدی از مردم. و آن دوازده تا این است:
اولین فضیلت: بدنیا آمدن آن بزرگوار در کعبه.
دومین فضیلت: عقد حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در آسمان برای علی (ع).
سومین فضیلت: زهرا (علیهاالسلام) همسر علی (ع) است و این بهترین فضیلت هاست.
چهارمین فضیلت: آقا حسن و حسین (علیهماالسلام) فرزندان او هستند.
پنجمین فضیلت: فرمایشات پیغمبر (ص) در حضور من، کسی که من مولای او هستم پس علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد.
ششمین فضیلت: روز عید غدیر خم که حضرت رسول (ص) فرمود و من حاضر بودم، یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی علی نبینا و آله و علیه السّلام است یعنی تو برادر و وصی بلافصل من هستی.
هفتمین فضیلت: بسته شدن تمام درهای خانه اصحاب که به مسجد باز می شد. مگر در خانه علی (ع) که بسته نشد.
هشتمین فضیلت: قول پیغمبر اکرم (ص): کسی که عبادت کند در مثل مکه و مدینه نهصدو پنجاه سال مثل نوح (ع) که در ما بین قومش عبادت کرد و صبر کند بر گرمای مکه و گرسنگی مدینه و انفاق کند مالش را که بقدر کوه احد باشد و جهاد کند مابین کوه صفا و مروه در راه خدا با اختیار خودش برای رضای خدا و نیاید روز قیامت با ولای تو یا علی پس عمل او و زهد و انفاق او قبول نمی شود.
نهمین فضیلت: فرود آمدن ستاره در خانه علی (ع).
دهمین فضیلت برگشتن خورشید برای علی (ع) دو مرتبه.
یازدهمین فضیلت: حرف زدن علی (ع) با مردگان باذن خدای تعالی و صحبت کردن با شیر و گرگ و آهو و اژدها و ماهی و سایر حیوانات.
دوازدهمین فضیلت: علی قادر است که پنجاه هزار نفر مثل مرا با دست چپش به قتل برساند
و آقا علی (ع) حضور داشتند سر مبارک بلند فرمود و فرمودند اعتراف کرد به حق قبل از آنکه شهادت بر او بدهند...
مردی با یوشع بن کارچاه مصاحبه می کرد :
-چرا خدا از راه بوته ی خار با موسی (ع) صحبت کرد؟
-اگر هم درخت زیتون یا بوته ی تمشکی را انتخاب می کرد ، همین سوال را می کردید . اما سوالتان را بی جواب نمی گذارم .خدا بوته خار بیچاره و کوچکی را انتخاب کرد تا بگوید بر روی زمین جائی نیست که " او " حضور نداشته باشد .
مردی رو به دوستش کرد :
-طوری درباره خدا صحبت می کنی که انگار شخصا او را می شناسی و حتی رنگ چشمهایش را هم می دانی . چه لزومی دارد چیزی را خلق کنی که به آن اعتقاد داشته باشی ؟ بدون این نمی شود زندگی کرد ؟ و او پاسخ داد :
- تو تصور می کنی که دنیا چه طور خلق شده ؟ می توانی معجزه ی زندگی را توجیه کنی ؟
مرد گفت : پیرامون ما همه چیز حاصل تصادف است . همه چیز اتفاقی است . دوستش گفت :
- درست است . پس تصادف نام دیگر " خدا " است .
تشبیه حیات برزخی
مطالبی که در این سطور - از زبان اولیای دین- مینگاریم، بیانگر شمهای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است.در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب میکنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهرهای - هر چند ناقص - از حیات برزخی باشیم.
عالم و دانشمند ربانی، مرحوم « فیض کاشانی » (متوفی????ه. ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « الْمُحجَّهُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْإحیاء » در این باره چنین مینویسد:
«دنیا، همچون زندان تاریکی است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گستردهای است که انواع درختان سر به فلککشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند». (?)
پیامبر گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تعبیری بسیار زیبا و دقیق -به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:
«مِثال مؤمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر (چنان به آن خوگرفته است که گویی عالمی برتر و با صفاتر از آن نیست).از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختی، همراه با ترس و گریه ، دل از آن مکان میکند.
پس از اندکی که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نُه ماهه خویش را ندارد.
مؤمن نیز چنان به دنیا خوگرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد، به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش بازگردد». (?)
ثواب و عذاب «عالم برزخ» را نیز میتوان به پاداش و کیفر «عالم رؤیا» تشبیه کرد. انسان ، در خواب، اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و... را انجام میدهد و این کارها به وسیله قالبی غیر از قالب مادی صورت میپذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادی در بستر خفته است. (?)
در حدیث آمده است:
«هنگام خواب ، قالب مادی باقی میماند و آنچه از انسان خارج میشود ، قالب برزخی اوست». (?)
طبق نظر فلاسفه الهی (از جمله ملاصدرا) انسان، دارای دو قالب و کالبد است:
? - قالب مادی (چهره ظاهری و بیرونی).
? - قالب مثالی (چهره باطنی و درونی).
قالب مثالی چیست؟
مرحوم «فیض کاشانی» در اینباره چنین مینویسد:
روح به واسطه مرگ، تغییر نمیکند؛ بلکه قالب مادی و اعضای ظاهری بدن دگرگون میشود. روح پس از مرگ باقی است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونی و مثالی) درک میکند.
قالب درونی و مثالی از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالی) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (?)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالی را نسبت به قالب مادی بیان میکنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسانتر گردد:
مثال اول: سوار کاری را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگری را بر میگزیند.
مثال دوم: شخصی جامهای به تن دارد، پس از مدتی که کهنه و فرسوده شد، جامهای دیگر میپوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادی را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار میگذارد و سوار بر اسبی تازهنفس میشود و جامهای نو به تن میکند که از آن به قالب مثالی(بدن مثالی، قالب درونی و بدن برزخی) تعبیر میشود.
علامه مجلسی(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالی را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (?) یعنی، همانگونه که جن و ملائکه از قالبی لطیف(حتی لطیفتر از هوا) برخوردارند، قالب مثالی انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
برای تبیین سیمایی روشنتر از قالب مثالی، روایاتی را در اینباره یادآور میشویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که میگویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهای سبز رنگ قرار دارد؟»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایی همانند دنیاشان قرار میگیرند». (?)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامی که خداوند، مؤمنی را قبض روح کند او را در قالبی همانند دنیا قرار میدهد که با آن میخورد، میآشامد و اگر تازه وارد آشنایی بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، میشناسد». (?)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهای بهشتی برخوردارند و کسانی که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را میشناسند و هنگامی که تازهواردی از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشواری را پیموده است.
(پس از اینکه قدری استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: های! های! هلاک شد». (?)
پاداش و کیفر حقیقی
از اینکه گفته میشود «برزخ ماده ندارد»، برخی میپندارند که پاداش و کیفر جهان برزخی، وَهم و خیالی بیش نیست و هیچگونه وجود خارجی ندارد! این پندار هم فینفسه باطل است و هم انحرافی است در درک مقصود. (??)
علی ایّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهای پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقی و واقعی بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشتری بیان میدارد، اشاره میکنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانههای بهشتی زندگی میکنند، از طعامهای بهشتی میخورند و از شربتهای آن میآشامند». (??)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «دری از آتش جهنم به روی مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (??)
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب میشوند». (??)
ارتباط با ارواح
روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور میشویم:
«در جنگ بدر (نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزی و سرافرازی سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهی انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار (ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و...) فرمود:
ای کفار! شما همسایگان خوبی برای پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده پروردگارم را حق یافتم. (شما چطور؟).
عمربن خطاب که سخنان پیامبر را میشنید به آن حضرت اعتراض کرد: (اینها بدنهایی مرده و بیجانند) چگونه با آنان سخن میگویید؟
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستی؛ آنان میشنوند؛ ولی توانایی پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روی برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان میکوبند». (??)
جهان بیداری
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «انسانهای برزخی، در شکل پرندهای لطیف به دیوار خانههایشان فرود میآیند. اگر کردار نیکی از خانوادههایشان ببینند، خوشحال میشوند و اگر کردار بدی از خانوادههایشان سرزند؛ اندوهگین میگردند». (??)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «وقتی مؤمن به دیدار خانوادهاش میآید، آنچه که او را خوش آید، میبیند و کارهای ناپسند از او پوشیده میگردد؛ امّا وقتی کافر به دیدار خانوادهاش میرود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان میشود و کارهای پسندیده از او پوشیده میگردد». (??)
از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال شد: مؤمن چه مدت یکبار به دیدار خانوادهاش میرود؟
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: «به قدر مرتبه و درجه خود به دیدار خانوادههایشان میروند».
سؤال شد: چه هنگام؟
حضرت فرمود: «هنگام ظهر که آفتاب از بلندی زدوده میشود».
سؤال شد: در چه شکل؟
فرمود: «به شکل گنجشک یا کوچکتر از آن!». (??)
یادآوری میشود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالی (شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا ، دیده نمیشوند. (??)
حکایتی پندآمیز
چنین بازگو مینماید:
«در ایام جوانی با پدرم و جمعی از دوستان، هنگام عید نوروز، دید و بازدید میکردیم. برای دیدار یکی از آشنایان به طرف خانهاش - که نزدیک قبرستان بود- رفتیم. گفتند: خانه نیست.
یکی از همراهان، پیشنهاد کرد که برای رفع خستگی و زیارت اهل قبور، سری به قبرستان بزنیم. وقتی به آنجا رسیدیم، یکی از رفقا به شوخی رو به قبری کرد و گفت: ای صاحب قبر! در این روز عید به دیدار تو آمدیم؛ از ما پذیرایی نمیکنی؟
ندایی برخاست که هفته دیگر همه میهمان من هستید!
همگی شگفت زده شدیم و گمان بردیم که تا هفته آینده بیشتر زنده نیستیم. به سروسامان دادن کارهای خود پرداختیم؛ امّا در روز موعود از مرگ خبری نشد. با هم به سر همان قبر رفتیم؛ گفتیم: شاید منظور چیزی غیر از مردن بوده است.
یکی از ما گفت: ای صاحب قبر! به وعده خود وفا کن. صدایی آمد: بفرمایید! ناگهان، باغی در نهایت طروات و صفا، درختان سر به فلک کشیده، انواع میوهها ، نهرهای جاری و مرغان خوش الحان، نمایان گشت!
در وسط باغ به عمارت با شکوهی رسیدیم که شخصی در نهایت زیبایی آنجا نشسته و جمعی ماهرو، کمر خدمت او به میان بسته؛ چون ما را دید، از جا برخاست و خوش آمد گفت و از اینکه هفته گذشته مجاز به پذیرایی نبود، پوزش خواست.
پس از ساعتی که با طعامها و شربتهای گوارای آن سامان از ما پذیرایی شد، تا بیرون باغ بدرقه مان کرد.
پدرم در هنگام خداحافظی از او پرسید: شما کیستی که از چنین دستگاه گستردهای بهرهمندی؟
فرمود: من کاسب فلان محله هستم و به دو سبب بدین مقام دست یافتم: هرگز در کسبم کم فروشی نکردم و دیگر هیچگاه نماز اول وقت را ترک نگفتم». (??)
پی نوشت :
? . «المحجه البیضاء»، ج?، ص???:
«...یکون الدنیا بالاضافه الیه کالسجن و المضیق و یکون مثاله کالمحبوس فی بیت مظلم، فتح له باب الی بستان واسع الاکناف، لایبلغ طرفه اقصاه، فیه انواع الاشجار و الازهار و الثمار فلایشتهی العود الی السجن المظلم».
? . «المحجه البیضاء»، ج?، ص???:
قال رسول اللَّه(ص): «ان مثل المؤمن فی الدنیا کمثل الْبجنین من بطن امه؛ اذا خرج من بطنها، بکی علی مخرجه؛ حتی اذا رأی الضوء یحب ان یرجع الی بطن امه؛ فکذلک المؤمن یجزع من الموت؛ فاذا أفضی الی ربه، لم یحب ان یرجع الی الدنیا، کما لایحب الجنین ان یرجع الی مکانه».
? . برای توضیح بیشتر، به گفتار دوم، مبحث«اصالت روح» مراجعه شود.
? . «بحار»، ج??، ص??. «میزان الحکمه»، ج? ،ص??:
روی عن ابی الحسن(ع) یقول: «ان المرء اذا نام، فان روح الحیوان باقیه فی البدن؛ والذی یخرج منه روح العقل...».
? . «المحجه البیضاء»، ج?، ص???:
«و هذا نص صریح فی ان العقل لایتغیر بالموت؛ انما یتغیر البدن و الاعضاء فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالالام واللذات کما کان فی حیاته لایتغیر من عقله شیء، و لیس العقل المدرک هذه الاعضاء بل هوشیء باطن لیس له طول و لاعرض...».
? . «بحار»، ج?، ص???:
«ثم تتعلق الروح بالاجساد المثالیه اللطیفه الشبیهه بأجسام الجن و الملائکه».
? . «الکافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???. «المحجه البیضاء»، ج?، ص???:
«عن ابی ولّادالحنّاط، عن ابی عبداللَّه(ع)، قلت له: جعلت فداک یروون انَّ ارواح المؤمنین فی حواصل طیور خضر حول العرش!
فقال(ع): «لا. المؤمن اکرم علی اللَّه من أن یجعل روحه فی حوصله طیر؛ لکن فی أبدان کأبدانهم».
? . «لئالی الاخبار»، الشیخ محمد نبی التویسرکانی، ج?، ص???، مکتبه المحمدیه:
«فاذا قبضهاللَّه (عزوجل)، صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا، فیأکلون و یشربون؛ فاذا قدم علیهم القادم؛ عرفوه بتلک الصوره التی کانت فی الدنیا».
? . «الکافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???:
«ان ارواح المؤمنین فی صفه الاجساد فی شجره فی الجنه؛ تعارف و تسائل. فاذا قدمت الروح علی الارواح، تقول: دعوها، فانها قد افلتت من هول عظیم. ثم یسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟
فإن قالت لهم: ترکته حیاً؛ ارتجوه، و إن قالت لهم: قدهلک؛ قالوا: قد هوی، هوی!».
?? . برگرفته از: «حیات پس از مرگ» ص ?? -??، علامه طباطبایی (دفتر انتشارات اسلامی).
?? . «کافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???:
« (ان ارواح المؤمنین) لفی حجرات فی الجنه. یأکلون من طعامها و یشربون من شرابها».
?? . «امالی الصدوق»، ص???. «بحار»، ج?، ص???:
«... یفتحان له باباً إلی النار و وینزلان الیه الحمیم من جهنم».
?? . «الکافی»، ج? ص??? - «بحار»، ج? ص???:
«عن ابی بصیر، عن ابی عبداللَّه(ع)، قال: سألته عن ارواح المشرکین. فقال(ع): «فی النار یعذبون،...».
?? . «بحار الانوار»، ج?، ص??? - ???.
«سخن گفتن پیامبر گرامی با سران کفار قریش، از مسلمات تاریخ و حدیث است؛ از میان محدثان گروهی آن را نقل کردهاند که به برخی اشاره میکنیم:
الف - «صحیح بخاری»، ج?، ص??، ?? و ??? (در سرگذشت جنگ بدر).
ب - «صحیح مسلم»، ج?، ص?? (کتاب جنت).
ج - «سنن نسایی»، ج?، ص?? و ??.
د - «مسند امام احمد»، ج?، ص???.
ه - «سیره ابن هشام»، ج?، ص???.
و - «مغزی واحدی»، ج?، (غزوه بدر).
ز - «بحار الانوار»، ج??، ص???.
و... (نقل از: «اصالت روح از نظر قرآن»، ص???)
?? . «الکافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???:
«(یأتی المیت) فی صوره طائر لطیف؛ یسقط علی جدرهم، و یشرف علیهم؛ فإن رآهم بخیر؛ فرح، و إن رآهم بشر و حاجه حزن واغتم».
?? . «الکافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???. «لئالی الاخبار»، ج?، ص???:
«ان المؤمن لیزورأهله؛ فیری مایحب و یستر عنه مایکره. و إن الکافر لیزور أهله؛ فیری مایکره و یستر عنه مایحب...».
?? . «الکافی»، ج?، ص???. «بحار»، ج?، ص???:
- یزور المؤمن اهله؟ قال(ع): «نعم».
- فی کم؟ قال: «علی قدر فضائلهم منهم من یزور فی یوم و...».
- فی ای ساعه؟ قال: «عند زوال الشمس».
- فی ای صوره؟ قال: فی صوره العصفور، أو أصغر من ذلک!».
?? . البته گاهی که مصلحتی یا پند و عبرتی برای اهل دنیا در کار باشد (مانند اجسام جن و ملائکه که بعضی مواقع به اذن خدا ظاهر میشوند) چهره برزخیان نیز آشکار میگردد.
?? . «خزائن»، ملا احمد نراقی، (به نقلِ «معاد»، ص?? - ??).

« پرسش قبر » از مهمترین موضوعات این مبحث است که در بسیاری از روایات این باب، از آن سخن رفته است و در اهمیت این موضوع همین نکته بس که انکار کننده آن، شیعه اهل بیت (علیهم السّلام) نیست.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هر که سه چیز را انکار کند، شیعه ما نیست:
? – معراج ، ? - پرسش قبر ، ? – شفاعت ». (?)
از روایات استفاده میشود که پرسشهای قبر را دو فرشته به نامهای نکیر و منکر انجام میدهند:
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «خداوند تعالی، دو فرشته به نامهای نکیر و منکر، جهت پرسش به قبر میفرستد». (?)
از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسیدند: سیمای فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «بسیار تندخو و زشتند؛ صدایشان همچو رعد غرّان و چشمانشان چون برق تابان است.
موهایشان (به گونهای بلند است که از پشتشان آویزان و) به روی زمین کشیده میشود؛ دندانهایشان (به گونهای تیز است که وقتی آنها) را در زمین فرو کنند، گودالی پدیدار شود». (?)
امام کاظم(علیه السّلام) فرمود: «هنگام ورود مؤمن به قبر، بازرسان قبر(با احترام) او را نشانند و سؤالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نیکی شنوند) قبرش را تا چشم کار میکند، بگشایند و از طعامهای بهشتی برایش (ارمغان) آورند». (?)
حال این سؤال به ذهن میرسد که آیا سیمای فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نیکان و بدان یکسان است یا تفاوت دارد؟
برای پاسخ به این سؤال، به نکاتی چند اشاره میشود:
الف - بازرسان قبر با این سیمای وحشتناک و هراسنده، فقط به سراغ بدکاران میآیند و این دیدار نامیمون سزای کمی از گناهان بزرگ آنهاست.
ب - سیمای بازرسان قبر نسبت به نیکوکاران بسیار زیبا و برخورد آنها همراه با مهربانی و محبت است.
ج - در برخی اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدکاران «نکیر و منکر» و نسبت به نیکوکاران «بشیر و مبشر» نامیده شدهاند. (?)
«نکیر و منکر» را بدین سبب نام نهادهاند که از منکران خدا، پیامبر، امام و... همچنین از انجام دهندگان منکرات و زشتیها سؤال میکنند.
«بشیر و مبشر» را از این رو که بشارت دهنده و مژده آور برای اهل ایمان و نیکوکاران هستند، بدین اسم نام نهادهاند.
شایان ذکر است که گاهی از فرشتگان بشارت نیز، تعبیر به «نکیر و منکر» میشود.
آزمونی سخت
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «از خدا، پیامبر، دین و امام پرسیده میشود». (?)
امام سجاد(علیه السّلام) فرمود: «دریغا! ای فرزند آدم! غافلی؛ اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ، شتابان سراغت میآید؛ تو را در مییابد؛ آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهی رفت و فرشتگان پرسش برای آزمونی سخت، نزدت میآیند و درباره پروردگار، پیامبر، دین، کتاب و امام از تو میپرسند. سپس از شمار عمر و چگونگی گذراندن آن و بعد، از بهدست آوردن مال و چگونگی صرف آن خواهند پرسید». (?)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «در قبر از پنج چیز(دیگر، نیز) پرسیده میشود:
?-نماز، ?-زکات، ?-حج، ?-روزه، ?-دوستی اهل بیت(ع)». (?)
بنابراین، مهمترین سؤالات قبر -تا آنجا که ما یافتیم- به شرح زیر است:
? - معبودت که او را پرستش میکردی، چه کسی بود؟
? - پیامبرت که بود؟
? - کتابش چه نام داشت؟
? - امامی که فرمانش را میبردی، چه کسی بود؟
? - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردی؟
? - مالت را از کجا آورده و در چه راهی صرف نمودی؟
? - آیا نمازت را بدرستی انجام دادی؟
? - زکات و خمس مالت را پرداختی؟
? - از عهده حج واجبت به نیکی برآمدی؟
?? - روزههای واجبت را به جا آوردی؟
?? - آیا نسبت به اهلبیت(ع) محبت داشتی؟
غیر از موارد یاد شده، در روایتی آمده است: از دوستان شخص نیز سؤال میکنند و چنین پرسند: با که دوست بودی؟ (?)
پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکی از عهده این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر میگذارند؛ اما کسانی که در دنیا با کولهباری از گناه، راهی آن سرا شوند، در برابر آزمونی بسیار سخت قرار دارند. وقتی در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین وهولناک روبهرو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد.
به برخی از اشخاص در هنگام پاسخ، لکنت زبان دست میدهد.
برخی گویند: در دنیا میگفتند: خدایی هست، پیامبری هست؛ ولی ما انکار میکردیم.
گروهی ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر، شمایید.
پس از آن، فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین بر سرشان کوبند؛ طوری که از قبرهایشان آتش زبانه کشد!
شایان ذکر است که میزان پاسخگویی و مجازات، به میزان کردار شخص بستگی دارد. بنابراین -چنانکه در گفتار بعدی نیز خواهیم گفت- مجازات همگان یکسان نیست.
علم خدا و پرسش فرشتگان (??)
چرا در قبر پرسش میشود؟ مگر خدا از کردار همه انسانها آگاه نیست؟
شکی نیست که پروردگار بیهمتا بر تمام کردارهای آشکار و پنهانی همگان آگاه (??) و از رگ گردن به انسانها نزدیکتر است (??) و از اندیشههای نفسانی نیز کاملاً آگاهی دارد. (??)
چون فهم این مطلب قدری دقیق است، با بیان مثالی آن را توضیح میدهیم: آموزگاری، پس از یک سال تدریس، همه شاگردان کلاس خود را میشناسد؛ یا میتواند بدون امتحان، عدهای را قبول و برخی دیگر را مردود کند؟
تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان میدهیم:
? - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر میشود واگر امتحان نباشد، حتی دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمیکنند.
? - درست پاسخ دادن به سؤالات لذتآور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمیشود.
? - بد پاسخ دادن به سؤالات رنجآور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمیشود.
? - با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هر کس مشخص میگردد و بدون امتحان، مشخص نمیشود.
? - با امتحان گرفتن، هیچکس مدعی از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشتری هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد.
بنابراین، نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار میکند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج میبرند. درجه و امتیاز هر کس برای خودش مشخص میشود و همه شاهد عدالت الهی خواهند بود و هیچکس مدعی مرتبه برتر نخواهد شد.
متوسّطان ؛ مُستضعفان
امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «در قبر پرسش نمیشود، مگر از کسانی که دارای ایمان یا کفر محض هستند». (??)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «فقط از کسانی که دارای ایمان و کفر محض هستند، سؤال میشود و دیگران به حال خود رها میگردند». (??)
بنابراین، از غیر نیکان و بدان محض -که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر میگردد- پرسش نمیشود.
علامه مجلسی؛ در اینباره میگوید: «از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند، سؤال نمیشود.» (??)
«متوسطان» کسانی هستند که توانایی ادای تکالیف خود را ندارند(مانند: ابلهان، دیوانگان و کودکان).
«مستضعفان» کسانی هستند که زیر سلطه فرهنگی قرار گرفته، لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند(مانند: کسانی که در محیط کفر زندگی میکنند و دسترسی به جایی ندارند و ندای حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است).
بنابراین، آن دسته از مستضعفان که دسترسی به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند، از عذاب جهان برزخی استثنا نشدهاند. آیه زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد:
(اِنَّ الَّذینَ تَوفّاهُم الْمَلائکهُ ظالمِی اَنْفُسِهِم قالوا فیمَ کنتمْ قالوا کُنّا مُستضْعَفین فِی الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَکُنْ اَرضُ اللَّهِ واسِعهً فَتُهاجِروا فیها فَاولئکَ مَأَویهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصیراً) (??)
پس از مرگ، فرشتگان به انسانهای بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین میکردید؟
گویند: ما، در زمین، مستضعف و ناتوان بودیم.
فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادی هجرت کنید؟
پس، جایگاه اینان، جهنم است که بسیار بد جایگاهی است.
دنباله آیه فوق، درباره مستضعفینی که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست، چنین میگوید:
(اِلّا الْمُستَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان لایَسْتَطیعُون حِیلَهً و لایَهْتَدُونَ سَبیلاً فأولئکَ عَسَی اللَّهُ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَکانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً) (??)
آن گروه از مردان، زنان و کودکان مستضعفی که گریز و چارهای برایشان میسر نبود و راهی به نجات خود نمییافتند، امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را میبخشد.
معصومان؛ مُقرَّبان
الف - پیامبران و امامان(ع).
ب - دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا(مجاهدان و شهیدان).
بنا به دلایل زیر از پیامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:
? - آنان از برترین درجه ایمان و بالاترین مرتبه تقوا برخوردارند -تا جایی که از گناه و اشتباه به دور هستند- از این رو، خلافی انجام نمیدهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.
? - آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان -علاوه بر اینکه بیهوده به نظر میرسد- گستاخی به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانیت است.
? - آنان از پیش، امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس دادهاند -که شایستگی به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند- از این رو، امتحان دوباره درباره آنان بیمورد است.
? - از طرفی دور از عقل است که از پیامبران و امامان پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه دینداری برای انسانها هستند، بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافتهاند، بپرسند: خدایت کیست؟
غیر از معصومان عدهای دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به «مقربان» تعبیر میشود:
قال رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَهِ النَّبُوّهِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْجِهادِ» (??)
مقربترین انسانها به درجه پیامبری، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا.
بیشترِ دلایلی که در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد، نسبت به دانشمندان پارسای امت اسلامی نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا میباشند و چون در دوران ختم نبوت(پایان پیامبری) قرار دارند، تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست، به گونهای که مقام برخی از دانشمندان پارسای این امت از مقام پیامبران بنیاسرائیل نیز برتر است.
به چند حدیث نبوی درباره مقام بزرگ علمای صالح بنگرید:
«دانشمندان، چراغهای زمین، جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند». (??)
«مرکّب قلم دانشمندان، در روز قیامت بر خون شهیدان برتری دارد». (??)
«مقام عالِم، از پیامبر یک درجه کمتر و از شهید یک درجه برتر است». (??)
پس از دانشمندان پارسا، شهیدان و مجاهدان، برترین مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند.
به چند حدیث نبوی در اینباره توجه فرمایید:
«مجاهدی که به پیشواز دشمن رود (و در این مسیر، چنان) استقامت ورزد تا کشته شود یا پیروز، پرسش قبر از او برداشته میشود». (??)
پرسیده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟
فرمود: «شهید در زیر برق شمشیری که بالای سرش بود، آزمایش خود را پس داده (و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است) و همین او را بس است!». (??)
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «شهید، هفت خصلت دارد:
? - با چکیدن نخستین قطره خونش، گناهان او بخشیده و آمرزیده میشود.
? - چون بر زمین غلطید، دو ماهروی بهشتی سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهرهاش زدوده و بدوآفرین و خوشامد گویند.
? - جامهاش از تن برآورند و لباسهای زیبای بهشتی بر او پوشند.
? - فرشتگان بهشتی نزدش آیند و گلبارانش کنند.
? - جایگاه او را در بهشت، نشانش دهند.
? - او را به بهشت برند و گویند: هر کجا(و نزد هر کس) میخواهی، برو!
? - (مهمترین خصلت او این است که) شهید نظر میکند به وجهاللَّه. (??)
امام خمینی(رحمت الله علیه) در سخنرانی ????/??/?? راجع به این حدیث چنین فرمود:
«... درباره شهید و فضل شهادت آن قدر از اولیای اسلام، روایات وارد شده که انسان متحیر میشود!
در روایتی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که: شهید هفت خصلت دارد: اولین قطره خونش که به زمین ریزد، تمام گناهانش آمرزیده میشود؛ و مهمتر، آخرین خصلت اوست: شهید نظر میکند به وجهاللَّه. شاید، نکته این باشد که حجابهای بین ما و حق تعالی، منتهی به حجاب خود انسان میشود. انسان خودش حجاب بزرگی است. اگر کسی این حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبینی) را شکسته و تقدیم کرده است.
او، برای خدا، جهاد و دفاع کرده و برای کشور خدا و آیین الهی هر چه داشته، در طبق اِخلاص گذاشته و تقدیم کرده است.
وقتی این حجاب برداشته شد، در عوض، خدای(تبارک و تعالی) بر آنها تجلی میکند -چنانکه بر انبیا تجلی کرد- آنان همانند پیامبران، همه چیز را در راه خدا میخواهند و خودی نمیبینند و در مقابل حقتعالی، برای خودشان، شخصیتی قائل نیستند... .
این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوهای را که حقتعالی بر انبیا میکند، بر شهدا هم مینماید. شهید هم یَنْظُر اِلی وَجْهاللَّه؛ زیرا همانطور که انبیا حجابها را شکسته بودند، آنها نیز حجابها را شکسته و آخر منزلی که برای انبیا هست، شهدا نیز بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل میرسند». (??)
البته بعید نیست که دیگر پیروان راستین خط ولایت و امامت نیز در قبر مورد بازخواست قرار نگیرند و لطف و رحمت الهی نصیب آنان نیز شود.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: « هر کس از شما در مسیر ما باشد و بمیرد؛ شهید است ».
سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟
فرمود: « آری. اگر در بستر هم بمیرد، نزد خدا زنده است و روزی داده میشوند ». (??)
پی نوشت :
? . « بحار الانوار »، ج?، ص???:
« من أنکر ثلاثه اشیاء، فلیس من شیعتنا: المعراج، و المسأله فی القبر، و الشفاعه ».
? . «مدرک پیشین»، ص???:
« إن للَّه تعالی ملکین؛ یقال لهما: منکر و نکیر؛ ینزلان علی المیت، فیسألانه...».
? . «مدرک پیشین»، ص ??? - ???:
«ملکان فظّان غلیظان؛ اصواتهما کالرعد القاصف، و ابصارهما کالبرق الخاطف! یطئان فی أشعارهما، و یحفران بأنیابهما! فیسألانک».
? . «مدرک پیشین»، ص???:
« فإذا اُدخل (المؤمن) قبره، أتاه منکر و نکیر؛ فیقعدانه و یقولان له: ... فیفسحان له فی قبره مدّ بصره؛ ویأتیانه بالطعام من الجنه...».
? . « اقبال »، ص???. « بحار »، ج??، ص???:
(به نقلِ « مصباح المنیر »، آیهاللَّه علی مشکینی، ص???، انتشارات یاسر):
«و أمتنی مسرورا و مغفورا، و تولّ أنت نجاتی من البرزخ، و أدرعنی منکراً و نکیرا و أرِعینی مبشرا و بشیرا؛ واجعل لی إلی رضوانک و جنانک مصیرا، و عیشا قریرا، و ملکا کبیرا؛ وصل علی محمد و آله کثیرا». بارالها! مرا شاد و آمرزیده بمیران؛ رهایی مرا از گفت و گوی برزخ عهدهدار شو؛ منکر و نکیر را از من بازگردان؛ بشیر و مبشر را به من بنمایان؛ مرا به سوی خشنودی و بهشت خود راهی بگشای؛ حیاتی باکمال مطلوب که مایه روشنی چشم باشد، عطا کن؛ و بر محمد و خاندانش درود بیاندازه نثار فرمای. (خواندن این دعا، در هر روز از ماه رجب، بسیار سفارش شدهاست).
? . «بحار الانوار»، ج?، ص???:
«... یسألانه: عن ربه و نبیه و دینه و امامه».
? . « امالی الصدوق »، ص???. «بحار»، ج?، ص??? - ???. « لئالی الاخبار »، ج?، ص???:
«ابن آدم! إن أجلک أسرع شیء إلیک،... أول ما یسألانک عن ربک الذی کنت تعبده، و عن نبیک الذی أرسل إلیک، و عن دینک الذی کنت تدین به، و عن کتابک الذی کنت تتلوه، و عن إمامک الذی کنت تتولاه؛ ثم عن عمرک فیما أفنیته؟ ومالک من أین اکتسبته و فیما اتلفته؟».
? . « الکافی »، ج?، ص???. « بحار »، ج?، ص??? - ???:
« یسأل المیت فی قبره عن خمس: عن صلاته و زکاته و حجه و صیامه و ولایته و إیانا أهل البیت ».
? . « بحار الانوار »، ج?، ص???.
?? . موضوع این بحث برگرفته از کتاب معاد شهید دستغیب است؛ ولی نظم، در عبارات و شیوه نگارش از نگارنده است.
?? . شوری (??) آیه ??: (انه بکل شیء علیم).
?? . ق (??) آیه ??: (نحن اقرب الیه من حبل الورید).
?? . ق (??) آیه ??: (و نعلم ماتوسوس به نفسه).
?? . «الکافی»، ج?، ص???. (نقل از: «بحار»، ج?، ص???):
«إنما یسأل فی قبره من محض الایمان محضاً؛ اومحض الکفر محضاً...».
?? . «مدرک پیشین». « المحجه البیضاء »، ج?، ص???:
« لایسأل فی القبر إلا من محض الایمان محضاً؛ أومحض الکفر محضاً و الآخرون یلهون عنهم ».
?? . «بحار الانوار»، ج?، ص???:
« إنه لایسأل عن المستضعفین و المتوسطین بین الإیمان و الکفر ».
?? . نساء (?) آیه ??.
?? . نساء (?) آیه ?? - ??.
?? . «المحجه البیضاء»، ج?، ص??. «میزان الحکمه»، ج?، ص???.
?? . «کنزالعمال»، ج??، ص???، الهندی، مؤسسه الرساله. «میزان الحکمه»، ج?، ص???:
«العلماء مصابیح الارض، و خلفاء الانبیاء و ورثه الانبیاء».
?? . «مدرک پیشین»، ص???:
«یوزن یوم القیامه مداد العلماء و دم الشهداء؛ فیرجّح علیهم مداد العلماء علی دم الشهداء».
?? . «مجمع البیان»، ج?، ص???. «میزان الحکمه»، ج?، ص???:
«فضل العالم علی الشهید درجه... و فضل النبی علی العالم درجه».
?? - «کنز العمال»، ج?، ص???. (به نقلِ «میزان الحکمه»، ج?، ص???):
«من لقی العدو، فصبر حتی یقتل او یغلب؛ لم یفتن فی قبره».
?? . «مدرک پیشین»، ص???:
ما بالُ المؤمنین یفتنون فی قبورهم إلا الشهید!؟
فقال رسول اللَّه: «کفی ببارقه السیوف علی رأسه فتنه».
?? . «وسایل الشیعه»، الشیخ الحر العاملی، ج??، ص??، داراحیاهء التراث العربی:
قال رسول اللَّه: «للشهید سبع خصال من اللَّه: الأوّلُ: قطره من دمه، مغفور له کل ذنب. و الثانیه: یقع رأسه فی حجر زوجتیه من الحورالعین؛ و تمسحان الغبار عن وجهه؛ و تقولان: مرحبابک؛ و یقول هو مثل ذلک لهما.
و الثالثه: یکسی من کسوه الجنَّه. و الرابعه: تبتدره خزنه الجنه بکل ریح طیّبه أیّهم یأخذه معه. و الخامسه: ان یری منزله. و السادسه: یقال لروحه اسرح فی الجنه حیث شئت. و السابعه: ان ینظر فی وجه اللَّه و إنها لراحه لکل نبی و شهید».
?? . «صحیفه نور»، ج??، ص??? - ???، وزارت ارشاد اسلامی.
?? . «المحاسن»، خالدالبرقی، ص???، دارالکتب الاسلامیه. «بحار»، ج?، ص???. «لئالی الاخبار»، ج?، ص???: «یا ابامحمد! إن المیت منکم علی هذا الامر شهید!» قلت: و إن مات علی فراشه؟ قال: «و إن مات علی فراشه، حی عند ربه یرزقون».
از عشق
آن میل شدید درونی
آن جادوی جاودانی
آن عطش کاشتن و درو کردن
آن عظمت فکر کردن و دیدن
آری خداوندا از تو می پرسم
کجا رفته است آن تکثر روح نیک تو
اگر درون نیک است پس اینها چیست
صدای قناری در قفس از برای چیست
خداوندا از تو می پرسم
اگر آدم اشرف مخلو قات است
اگر او کمال آفریده ها است
پس چرا حقارتش می بینی
پیش مخلوقات
او را که افسارش باز کردی وگفتی برو تا باز گردی سوی من
خداوندا از تو می پرسم
کدامین مالک گله اش را دست گرگ می سپارد
که تو گرگ را مبصر کلاس ما کردی
ما در زمین همه بنده شیطانیم
اگر خود را گول نزنیم
او ما را حکمرانی می کند
هر چه خواهد می دهد و هر چه می خواهد گیرد
الا جان که از آن توست
خداوندا از تو می پرسم
آیا نمی خواهی ظاهر کنی آن حقیقتی که وعده داده بودی
آن قیامتی که ما را از آن ترسانده بودی
خداوندا پس کجا خوابیده آن ناجی که ما را قول امید داده بودی
امید در انتظارش یاٌس را می نوشد
و خداوندا از تو می پرسم
کی می شود دیگر از تو نپرسم
یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم .
خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم راروبه حقیقت بگشایم...
خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکهدیری است دراین قفس زندانی است، دراسمان آبی عشق
توپروازدهم...
خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگهدارم .....
خدایا...توخود می دانی که بدترین دردبرای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن ورهاشدن
درگرداب فراموشی وسردرگمی
است...پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم تابتوانم روزبه
روزبه تو که سر چشمه تمام
حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر شوم....
خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم:
خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم...
خدایا،شرمنده ام اززیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام.
خدایا از قدر نشناسی خودم ، ازاین که هرروباعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم.
خدایا چه بگویم ازکدامین گناهم نزد توطلب عفوکنم.خدایابه کدامین گناه اشک شرم ازدیده جاری
سازم.هروقت که خواستم زبان به حمد وثنایت بگشایم.اشک در دیدگانم جمع شدوبغض شرم
وپشیمانی ازگناهان دیگرمجال
سخن گفتنم نداد.
خدایا ،مرا ازاین منجلابی که درآن گرفتارشده ام نجاتم ده.به این پرنده ی اسیر پروبالی ده تا خودش
راازاین قفس رهایی بخشد
وطعم آزادی ورهایی را تجربه کند .
خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظه آنچه باشم که تومی
خواهی
خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم وزبان به حمدوثنایت بگشایم درحالی که
خودازکرده خویش آگاهم .
چگونه می توانم دوستارتوباشم درحالی که برعهد وپیمانی که باتو بسته ام وفادارنبوده ام.
چگونه می توانم طلب عفو وبخشش کنم درحالی هنوزشعله های عصیان دردرونم فروزان است.
بارلاها،چگونه می توانم روی بهتوبه آورم درحالی که اسیرهواهای نفسانی خویشم.
بارلاها،توازعلاقه ی من نسبت به خودات آگاهی ومی دانی که چقدرمشتاق رسیدن توام ولی هروقت
که تصمیم گرفتم که به
سوی توبیایم گناه به سراغم آمدومراازتو دورساخت.
همیشه آرزویم این بوده است که حتی برای یک روزکه شده آنچه باشم که تو می خواهی وآنچه کنم
که تو می پسندی ولی افسوس این نفس سرکش تا کنون مجال برآورده شدن این آرزورابه من نداده است.
بارلاها، می ترسم، ازخویش وازاین سرنوشتی درانتظارمن است می ترسم.ازاین بیابان وشوره
زاری که درپیش روی من است
می ترسم.می ترسم که مرگ به سراغم بیا یدآرزوی رسیدن به تورااین باراوارمن بستاند.
پس ای پروردگاربی همتا به لطف وکرم خویش مراازمرداب رهایی ده وتوانی ده خویشتن را
از هرچه بدی است پاک کنم.
خدایا به من فرصتی ده تاعاشق بودن راتجربه کنم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ