شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 6:8 صبح
آشتی
روز چون شب تیره
خورشید از نظرها پنهان
و مردمی دلتنگ
کویی یخ چون سنگ
جهان بکام چاپلوسان شد
صداقت زیر مشت خدعه خرد گشت
خوبیها رنگ باختند
ابتذال دست در گردن فقر هجوم آورد
وسعت زمین بر حیات بشر تنگ نمود
برکت از زمین رفت
سیاهی بر پهنه آسمان
... چتر خود را تا زمین گسترد
از آن روز تا کنون
ما مانده ایم و دستهایی گره خورده به آسمان
در انتظار روز آشتی زمین با آسمان
نوشته شده توسط محمدموذنی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ