[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 خرداد 2 , ساعت 12:32 صبح

دنیا :

یک روز علماء نجف دور هم جمع شده بودند و می گفتند این همه عالم و وارستگان 313 نفر

نمی شوند که امام زمان بیاید. با تفحص و رأی زنی 10 نفر را و از بین این 10 نفر یک نفر را

انتخاب کردند و گفتند تو از همه ما بهتری، 40 شب جمعه به مسجد سهله برو و متوسل به

آقا بشو و بگو هنوز 313 نفر مهیا نشدند که شما ظهور کنید؟ او هم 40 شب جمعه یا

4شنبه متوسل به آقا شد. شب آخر ناامید از اینکه به محضر حضرت شرفیاب نشد، نزدیک

سحر خوابش برد. در عالم خواب دید که شب دامادی او است و می خواهد وارد حجله شود.

همینکه داخل اتاق عروس شد دید در می زنند، گفت کیست؟ گفتند آقا امام زمان (عج)

فرمودند به محضرش شرفیاب شوید. مرد گفت به آقا بفرمایید امشب شب دامادی من است

کمی صبر کنند. ...دفعه دوم در زدند. گفت به آقا بگویید مگر متوجه نیستند شب دامادی

یعنی چه؟ زن گرفتیم! دفعه سوم در را محکم تر زدند بی ادبی کرد و گفت به آقا بگویید عجب

دست پاچه اند، کارم تمام شود می آییم دیگر.... از خواب بلند شد دو دستی به سرش زد.... این

تعلق به دنیاست 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>