سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 خرداد 2 , ساعت 12:32 صبح

دنیا :

یک روز علماء نجف دور هم جمع شده بودند و می گفتند این همه عالم و وارستگان 313 نفر

نمی شوند که امام زمان بیاید. با تفحص و رأی زنی 10 نفر را و از بین این 10 نفر یک نفر را

انتخاب کردند و گفتند تو از همه ما بهتری، 40 شب جمعه به مسجد سهله برو و متوسل به

آقا بشو و بگو هنوز 313 نفر مهیا نشدند که شما ظهور کنید؟ او هم 40 شب جمعه یا

4شنبه متوسل به آقا شد. شب آخر ناامید از اینکه به محضر حضرت شرفیاب نشد، نزدیک

سحر خوابش برد. در عالم خواب دید که شب دامادی او است و می خواهد وارد حجله شود.

همینکه داخل اتاق عروس شد دید در می زنند، گفت کیست؟ گفتند آقا امام زمان (عج)

فرمودند به محضرش شرفیاب شوید. مرد گفت به آقا بفرمایید امشب شب دامادی من است

کمی صبر کنند. ...دفعه دوم در زدند. گفت به آقا بگویید مگر متوجه نیستند شب دامادی

یعنی چه؟ زن گرفتیم! دفعه سوم در را محکم تر زدند بی ادبی کرد و گفت به آقا بگویید عجب

دست پاچه اند، کارم تمام شود می آییم دیگر.... از خواب بلند شد دو دستی به سرش زد.... این

تعلق به دنیاست 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>