سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ بندگانم نزد من، شخص پرهیزگارِجوینده پاداشِ بسیار، ملازمِ عالمان، پیرو بردباران، و پذیرنده از حکیمان است . [امام سجّاد علیه السلام]
 
شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 6:52 صبح
تشرف مرحوم آیةاللَّه العظمی گلپایگانی رحمةاللَّه



بر اساس کرامت ثبت شده در دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران

شناسنامه کرامت
موضوع کرامت: دستور ارجاع به حضرت آیةاللَّه شیخ عبدالکریم حائری از طریق حضرت حجة علیه السلام
منبع کرامت: دفتر ثبت کرامات و خاطرات مسجد مقدّس جمکران، شماره 241
زمان کرامت: دوران مرجعیت شیخ عبدالکریم حائری
مکان کرامت: شهر مقدّس قم
تاریخ ثبت کرامت: 5/12/77


خاطره مرحوم آیةاللَّه العظمی گلپایگانی رحمةاللَّه: من که از ابتدا به همه ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا صاحب الزمان علیه السلام ارادت خاصی داشتم، در مشکلات و گرفتاری ها به آن حضرت متوسل می شدم، حضرت هم عنایت می فرمودند و مشکلاتم برطرف می شد.

در همان اوایل طلبگی که در زمان رضاشاه بود، مرحوم آقا روح اللَّه اصفهانی رحمةاللَّه از اصفهان به قم آمده بودند، و عده ای از علماء و بزرگان ایران را بسیج کرده بود تا بر علیه رضا شاه قیام کنند. ولی مرحوم آیةاللَّه العظمی حائری رحمةاللَّه این کار را به صلاح حوزه نمی دانستند و موافق آن نبودند. لذا عده ای می گفتند: باید به دنبال آقا روح اللّه رفت. و عده ای هم می گفتند: باید دید نظر حاج شیخ چیست؟ و باید از ایشان تبعیت کرد.

این مسأله باعث شده بود که امر بر من مشتبه شود، لذا به حضرت حجّت علیه السلام متوسّل شدم که در این اوضاع وظیفه من چیست؟ آیا از شیخ تبعیت کنم؟ یا دنبال آقا روح اللّه اصفهانی بروم؟ و رضایت شما در کدام است؟!

ماه مبارک رمضان بود، موقع ظهر در مدرسه فیضیه خوابیده بودم که در عالم خواب دیدم:
"در آسمان یک تابلو سبز رنگی، شبیه به نئون، روشن است و با خط سبز بر آن نوشته شده بود:
"وَاِذا ظَهَرَ عَلَیکُم البِدَع فَعَلَیکُم بِالشّیِخ عَبدُ الکَریم"
"هنگامی که برای شما مسئله تازه و جدیدی اتفاق افتاد، بر شما باد که به حاج شیخ عبدالکریم رجوع کنید".
وقتی از خواب بیدار شدم، فهمیدم که باید به دنبال حاج شیخ عبدالکریم بروم. اتفاقا حاج آقا روح اللّه اصفهانی هم کاری از پیش نبرد و سیاست حاج شیخ در آن مقطع زمانی باعث حفظ حوزه علمیه از شرّ رضاخان شد والاّ رضاخان قصد از بین بردن حوزه را داشت.


شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 6:14 صبح

آقا اجازه خسته ام از اینهمه فریب



آقا اجازه! خسته ام از این همه فریب،
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب.

آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب.

آقا اجازه! باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب.

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب!

آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«آدم» نمی شویم! بیا: ماجرای «سیب»!

باشد! سکوت می کنم اما خودت ببین..!
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب....


شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 6:8 صبح

آشتی



روز چون شب تیره
خورشید از نظرها پنهان
و مردمی دلتنگ
کویی یخ چون سنگ
جهان بکام چاپلوسان شد
صداقت زیر مشت خدعه خرد گشت
خوبیها رنگ باختند
ابتذال دست در گردن فقر هجوم آورد
وسعت زمین بر حیات بشر تنگ نمود
برکت از زمین رفت
سیاهی بر پهنه آسمان
... چتر خود را تا زمین گسترد
از آن روز تا کنون
ما مانده ایم و دستهایی گره خورده به آسمان
در انتظار روز آشتی زمین با آسمان
 

 

 


شنبه 90 خرداد 7 , ساعت 6:3 صبح
آدین

کاش بودم شبیه آیینه
ساده و بی ریا و بی کینه

بازدارد، هوای شبگردی
دلم این خرقه پوش پشمینه

از شراب غمت بنوشانم
جرعه ای اعتقاد دیرینه

آه از آن دم که شعله ور گردد
کوه آتشفشان این سینه

رفته ای و به شوق آمدنت
می شمارم هنوز، آدینه


شنبه 89 شهریور 27 , ساعت 5:6 صبح

 استادقرائتی: در مسجدالحرام به آقای دکتر شریعتمداری که دو مدرک دکتراتی تربیت دارد گفتم: اگر فرد بخیلی را به دست شما بدهند و بگویند با او صبحت کنید و از روشهای تربیتی استفاده کرده و او را سخی و بخشنده کنید، چکار می کنید؟ ایشان فکری کرد گفت: شما چه می گوئید؟ گفتم: خداوند در قرآن برای چنین افرادی از 10 اهرم برای سخاوتمند کردن آنها استفاده نموده است:

1- ای انسان تو بزرگی. « خلیفة الله، احسن تقویم، کرّمنا، فضّلنا، سجد الملائکة»

2- دنیا چیزی نیست. « متاع الدنیا قلیل»

3- وابستگی به دنیا سرزنش دارد. « اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا»

4- اگر بدهی چند برابر می دهیم. « عشر امثالها – بغیر حساب…»

5- تشویق آنهایی که ایثار می کنند. « و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»

6- اگر ندهید آن را می گیریم یا می سوزانیم. « فاصبحت کالصّریم»

7- دنیا موجب عذاب می شود. « فتُکوی بها جباههم جنوبهم و ظهورهم هذا ماکنزتم»

8- او فامیل توست. « ذا مقربه»

9- انسانی گرفتار است. ( انسانیّت شما کجا است) « ذا متربه»

10- گول دنیا و زرق و برق آن را نخورید. « لاتغرّنکم الحیوة الدنیا»


شنبه 89 شهریور 27 , ساعت 5:3 صبح

داستان اخلاقی

اثر شدید آیه ی قرآن

رسول اکرم (ص) در مجلسی آیه 7 و 8 سوره ی زلزال را خواند:

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ- وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ.

:« پس هر آن کس که اندکی کار نیک یا بد کند، آن را می بیند».

یک نفر عرب بادیه نشین، سخت تحت تأثیر قرار گرفت و عرض کرد: ای رسول خدا« مثقال ذرّه؟» ( یعنی حتّی یک ذرّه عمل فراموش نمی شود؟). پیامبر (ص) فرمود: آری. بادیه نشین: فریاد برآورد: واسَوْاَتاهُ ( وای بر من در مورد آشکار شدن بدی) و گریه می کرد. رسول خدا (ص) وقتی حال او را دید، فرمود:« این بادیه نشین کسی است که دلش از ایمان، خبر می دهد و آمیخته با ایمان است». و وقتی صَعْصَعَه، عموی فرزدق، این دو آیه را شنید، گفت:

حَسْبِی مِنَ الْقُرْآنِ ما سَمِعْتُ، لا اُبالِی بَعْدَ هذِهِ الْآیَةِ اَنْ لا اَسْمَعَ مِنَ الْقُرْآنِ شَیْئاً.

:« از قرآن همین آیه را که شنیدم، برای من کافی است، و بعد از شنیدن این آیه، باکی ندارم که دیگر هیچ آیه ای از قرآن را نشنوم».


شنبه 89 شهریور 27 , ساعت 5:0 صبح

علی علیه السلام

در قرآن کریم مى خوانیم : ((و کل شى ء احصیناه فى امام مبین (یس ، 12.)؛ همه چیز را در پیشواى آشکار جمع آورى کرده ایم .))
از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: چون این آیه بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شد و ابوبکر و عمر از جا برخاسته گفتند:
اى رسول خدا آیا منظور تورات است
؟
فرمود: خیر
گفتند: انجیل است ؟
فرمود: خیر
گفتند: قرآن است
؟
فرمود: خیر
در این میان امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیه السلام وارد شد، پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: این همان است ، اوست آن امام که خداوند تبارک وتعالى علم هر چیزى را در او جمع کرده است (( انه الامام الذى احصى الله تبارک و تعالى فیه علم کل شى ء))

امام


شنبه 89 شهریور 27 , ساعت 4:58 صبح

امام باقر علیه السلام

ابوخالد کابلی می گوید: خدمت حضرت باقرعلیه السلام رسیدم. برایم غذایی آورد که خوشبوتر از آن نخورده بودم. فرمود: غذای ما چگونه بود؟ عرض کردم: فدایت شوم. چقدر خوشبو و لذیذ بود. جز اینکه در اندیشه یک آیه از قرآن شدم و گوارایم نشد. فرمود: کدام آیه؟ عرض کردم:«ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» به خدا قسم از این غذا باز خواست خواهید شد. امام علیه السلام چنان خندید که دندانهای مبارکش آشکار شد. فرمود: آیا می دانی نعیم چیست؟ گفتم: نه. فرمود: ما آن نعیمی هستیم که از شما راجع به آن بازخواست خواهند نمود.


دوشنبه 89 خرداد 31 , ساعت 4:13 صبح

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزی که به این خانه کوچولوی من سرزدید لطفا اگه ممکنه با درج /.نظر./ مهربانی ولطف خودتان را بیشتر شامل حالم کنید.....


دوشنبه 89 خرداد 31 , ساعت 4:1 صبح

امام خامنه ای

داستان: مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی: در جلسه آخری که ایشان با مقام معظم رهبری دیدار داشتند پیرامون مسائل زیادی صحبت کرده بودند منتهی حاج آقا نبوی به بنده می فرمودند کاری که تا به حال مرحوم دولابی نکرده بود و کسی هم ندیده بود، این بود که در جلسه آخر هنگامی که به رهبر نزدیک شدند دست آقا را گرفتند و بوسیدند و این خیلی عجیب بود چون ایشان نه مریدباز و مریددار بودند و نه کسی بودند که تواضع بی جایی انجام دهند. اما دست مقام معظم رهبری را بوسیدند و فرمودند ایشان خیلی نورانی هستند و حتی به خود بنده می فرمودند که سرعت ایشان ( مقام معظم رهبری) در نور گرفتن بسیار بالاست و خیلی سریع و لحظه به لحظه به نورانیت شان افزوده می شود و حتی در مسائل سیاسی نیز ایشان اینچنین هستند گفتند با این وصف بنده لایق و اصلح از ایشان سراغ ندارم. این تعبیر را مرحوم دولابی نیز در مسائل عرفانی برایاشان به کار می برند می فرمودند ایشان (رهبر معظم) یک مجموعه نوری است که با سرعت بر نورانیتشان افزوده میشود و خداوند متعال در این راه افاضات زیادی به ایشان دارند و حتی در جریانات نخست وزیری و پیش از رهبری آقای هنگامی که در مسایل سیاسی عده ای ایشان را اذیت می کردند مرحوم دولابی می فرمودند: اگر ایشان ( آیت الله خامنه ای) را دیدید بگویید نگران نباشید. اینها برای آن است که شما آبدیده تر شوید و تمام این برنامه ها فقط برای تعالی شخص شما است.« استاد علی اکبر پرورشی»


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

iframe src=http://www.farsigo.com/prayTime.php?cityNo=14936 height=425 width=230 scrolling=yes frameborder=0>